آنچه در سعادت جامعه نقش اساسی دارد، شایستگی و جامع الشرایط بودن مدیران و کارگزاران آن جامعه است؛ چنانکه در سازمان‌ها نیز موفقیت آن در رسیدن به اهداف و مأموریت‌های سازمانی منوط به مدیرانی کاردان و لایق می‌باشد.
عقیق: موفقیت مدیر به میزان زیادی بستگی به افرادی دارد که با او کار می­ کنند. همان­طور که مدیر باید توانایی اداره­ سازمان را داشته باشد، افراد و کارکنان نیز باید شایستگی و توان انجام کارها و تحقق بخشیدن اهداف سازمان را دارا باشند. انتخاب کارکنان شایسته و در مرحله­ی بعد، آموزش و تربیت آنان، از مهم­ترین وظایف مدیر در سازمان است. اگر افراد شایسته ­ای امور سازمان را به عهده نگیرند، اهداف سازمان تحقق نمی­یابد. امیرمؤمنان (ع) در نامه­ای که به قاضی منصوب از طرف خویش بر اهواز نوشت چنین آورده است: «بدان ای رفاعه که این حکومت امانت است». در اندیشه­ امیرمؤمنان مناصب و مسؤولیت­ها امانتی است که مانند سایر امانت­ها باید به اهلش سپرده شود.
یکی از عمده­ترین آفات مدیریت حاکمیت رابطه به جای ضابطه در انتخاب کارگزاران است. انتخاب مدیران براساس منافع و گرایش­های خاص جناحی و باندی یکی از ضعف­های عمده­ی مدیریت است و در اسلام مورد نهی قرار گرفته است؛ چنانکه آمده است: «هر کس، کارگزاری از مسلمانان را به کار گمارد و بداند که در میان ایشان شایسته­تر از او و داناتر از او به کتاب خدا و سنت پیامبرش است به خدا و پیامبرش و همه­ی مسلمانان خیانت کرده است».
از حضرت علی (ع) روایت شده است که آن حضرت درباره­ شایستگی خویش برای خلافت چنین استدلال کرد که از رسول خدا (ص) مکرراً شنیده شد که می­فرمود: «هیچ امتی امر زمامداری خویش را به عهده ­ی شخصی که آگاه­تر از وی در میان امت وجود دارد نمی­سپارد مگر این که روز به روز، کار آنان به مذلت و پستی کشیده شود تا به آن چه واگذاشته­ اند بازگردند».
اگر نااهلان زمامداری مردمان را به دست گیرند، اموال را به یغما می­برند و مردمان را به خواری می­ کشانند و نظام اداره­ ی امور را تباه می­سازند و رعایت اهلیت­ها تا بدان حد اهمیت دارد که امام یکی از دلایل فروپاشی حکومت­ها را بی­ توجهی به آن می­داند: چهار چیز نشانه­ی تیره­بختی و ادبار دولت­هاست: واگذاردن کارهای اصلی و اساسی و پرداختن به امور فرعی، جلو انداختن فرومایگان و پس راندن صاحبان فضل.
اصل رعایت اهلیت پس از رسول خدا (ص) دگرگون شد و این انحراف هم­چنان ادامه یافت. چنانکه کار به آن­جا رسید که ناشایست­ ترین افراد بر مصادر امور قرار گرفتند. بلاذری از قول «سعیدبن مسیب» آورده است که گروهی از امویانی را که از اصحاب پیامبر نبودند [و فاقد هرگونه شایستگی لازم بودند] به فرمانروایی برگماشته شدند. بدین­ترتیب از آنان کارهایی سر می­زد که اصحاب پیامبر بدشان می­آمد. امیرمؤمنان علی (ع) درباره­ «ابن ابی معیط» و «ابن ابی سرح» و امثال آنان که بعدها در صف «قاسطین» به مصاف حق آمدند و از کارگزاران افراد ناشایست بودند چنین فرمود: «آنان نه اهل دیانتند و نه به قرآن اعتقادی دارند، من آنان را بهتر از شما می­شناسم، در دوران خردی و بزرگی با آنان مصاحب بوده­ام. در خردی و بزرگی بدترین مردمان بودند». بر این اساس مشهود است که مدیریت اموی «وابسته سالاری» در گزینش مبنا قرار گرفت و نتیجه هم همان شد که حضرت امیر (ع) بیان داشتند.
حضرت علی (ع) در نخستین روز پس از خلافت خویش اعلام کردند: «آن­چه می­گویم بر عهده­ من است و من خود ضامن آنم. آن کس که حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد، پرهیزگاریش او را از آلوده شدن به کارهای شبهه­ ناک بازمی­دارد. هوشیار باشیدکه بار دیگر چون روزگاری که خداوند پیامبرتان را برانگیخت، در معرض آزمایش واقع شده­ اید. سوگند به کسی که (محمد) را به حق گسیل داشته، هر آینه با همدیگر درآمیخته و غربال می­شوید تا صالح از فاسد جدا گردد. یا همانند دانه­هایی که در دیگ می­ریزند، تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس ذلیل­ترین شما بالاترین شما شود و بالاترین­تان، پست­ ترین­تان. واپس­ماندگان­تان پیش افتند و پیشی گرفتگان­تان واپس­رانده شوند».
امیرالمومنین علی (ع) برای آن که حکومت را در اختیار صالحان قرار دهد متحمّل هزینه ­ها و سختی­ های فراوانی شد دو جنگ «جمل» و «صفین» تنها به دلیل اصرار حضرت امیر (ع) بر تصدی مناصب توسط شایستگان صورت گرفت. آن حضرت پس از به دست گرفتن قدرت، تقریباً تمامی استانداران، فرمانداران و کارگزاران عالی­رتبه قبلی را از کار برکنار کرد که بسیاری از این عزل­ها، موجب تضعیف قدرت حضرت علی (ع) تقویت دشمنان و به خطر افتادن حکومت آن حضرت گردید. علاوه بر آگاهی خود امام نسبت به این امر، اطرافیان نیز این نکته را به ایشان یادآوری می­کردند و برخی بر این عقیده بودند که حداقل پس از تثبیت حکومت، حضرت اقدام به عزل حکام نالایق کند، ولی علی (ع) حاضر نشد حتی یک لحظه برخلاف اصل لیاقت و شایستگی عدالت گام بردارد پس از آن نیز حضرت به استانداران و کارگزاران خود دستور می­داد که در دستگاه حکومتی خود این اصل را رعایت کنند.
طبیعی است که این امر هزینه­ های سنگین را بر حکومت نو بنیاد علوی تحمیل کرد چرا که خشم حاکمان نالایق پیشین را برمی­انگیخت و آن­ها را علیه حکومت تحریک می­کرد. همچنین بسیاری از منتفذان و بزرگان آن روز جامعه­ی اسلامی که از نگاه امام علی (ع) شایستگی­های لازم را برای مدیریت نداشتند در صف مقابل آن حضرت قرار می­داد. این مسأله کاملاً قابل پیش بینی بود و از نگاه کسانی که به دنیای سیاست آشنایی داشتند دور از ذهن نمی­نمود. از این رو چه از سوی دوستان و چه از سوی دشمنان در این زمینه به حضرت فشارهای متعددی وارد می­شد تا برخی از کارگزاران پیشین را ابقا کند و به برخی از بزرگان آن روز مقاماتی را علی­رغم عدم شایستگی آن­ها واگذار نماید. مغیره ­بن شعبه که یکی از مکاران عرب و آگاه به اوضاع سیاسی بود و از روش امیرالمؤمنین (ع) نیز اطلاع داشت، به آن حضرت ابقای کارگزاران معاویه را پیشنهاد کرد، اما با مخالفت امام علی (ع) رو ­به ­رو شد.
حضرت علی (ع) گرچه خود نیز پیش­بینی می­کرد که عدم واگذاری مسؤولیت­های مهم به معاویه، طلحه و زبیر ممکن است چالش­هایی برای آن حضرت ایجاد نماید اما حاضر نشد تا تسلیم زیاده خواهی­های آن­ها شود و شایسته­سالاری را خط قرمز خود در واگذاری هرگونه مناصب حکومتی می­دانست. آن حضرت حتی در مواردی هم از دوستان و آشنایان خود کسانی را به حکومت می گماشت به دلیل شایستگی­های آن­ها بود و وابستگی­ های فامیلی تاثیری در واگذاری مسؤولیت ها نداشت.

پی نوشت ها:
1-طبری، تاریخ طبری، ج 3: 461.
2-دینوری، الامامه و السیاسه، ج 1: 52.
3-ابن مزاحم، وقعه الصفین: 489.
4-مجلسی، بحارالانوار، ج 30: 323.
5-المتقی هندی، کنز العمال، ج 6: 79.
6-محقق نوری، مستدرک الوسائل، ج 17: 355.
منبع:قدس